نگاهی تاریخی به مضامین و اسلوبهای شعر شیعی
پیرامون ادبیات
نقد و بررسی و انتشار آثار ادبی

 نگاهي تاريخي به مضامين و اسلوبهاي شعر شيعي در ادب اندلس

نويسندگان: حسين حاتمي(كارشناس ارشد تاريخ ايران اسلامي از دانشگاه بين المللي امام خميني قزوين و عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد كرمانشاه)، پروين زماني(كارشناسي ارشد ادبيات عرب از دانشگاه رازي كرمانشاه و مدرس دانشگاه پيام نور واحد هرسين)، محمدرضا بيگي(عضو هيأت علمي ادبيات عرب دانشگاه پيام نور هرسين)، پوريا اسماعيلي(كارشناس ارشد تاريخ ايران اسلامي از دانشگاه بين المللي امام خميني قزوين و مدرس دانشگاه پيام نور كرمانشاه)

چكيده

شعر شيعي در عصراندلس، نمايانگر اوضاع تاريخي، سياسي، اجتماعي، ادبي، ديني و ... آن روزگار و نيز عشق و دوستي مردمان به ويژه شاعران و اديبان به خاندان اهل بيت است. مضمون ها و ساختارهايي كه برخي از شاعران شيعي در اين دوره سروده اند داراي دو ويژگي تقليد و نوآوري مي باشد. در جنبه تقليد مضمون و سبك شاعران متعهد شيعي در مشرق زمين الگوي ايشان بوده است و در جنبه نوآوري نيز از اوضاع ادبي، ديني، اجتماعي و سياسي زمان خويش متاثر بوده اند. شعر شيعي يكي از عرصه هاي شعري اين دوره به شمار مي آيد، اما هرگز نتوانسته است به توانايي شعر شاعران مشرق زمين برسد و جز در موارد اندك همواره پوششي از تقليد و اقتباس بر آن سايه افكنده است.

كليد واژه ها: اندلس، تاريخ، اهل بيت(ع) شعر شيعي، تعهد.

مقدمه

ادبيات شيعه متعهد و داراي رسالت است كه در همه دوره ها داراي موضوع ها و ساختارهاي گوناگون بوده است. اين ادبيات در‌آغاز موضوعهاي محدودي را در ساختارهاي ساده بيان كرده است، ولي در ديگر عصرها- با توجه به زندگي پيشوايان معصوم(ع)- از گستردگي و پيچيدگي در مضمون و ساختار برخوردار شده است . از آنجا كه ادبيات شيعه گونه اي از ادبيات متعهد مي باشد، لازم است پيش از پرداختن به تعريف شعر شيعي به تعريف ادبيات متعهد بپردازيم؛ ادبيات متعهد عبارت است از پايبندي به اصل و عقيده اي ويژه كه اديب با سلاح ادب به روشنگري و اظهار آن مي پردازد و براي رسيدن به اين آرمان به مدح روش پيشوايان و ياران خود و نيز هجو و انتقاد از گروه مخالف مي پردازد؛ اينكه پايبند به اسلام باشد يا به غير اسلام تفاوتي نمي كند و در هر حال زير مجموعه «ادبيات متعهد»(1) به شمار مي آيد. از بهترين نمونه هاي ادبيات متعهد مديحه هاي مذهبي است.(2) اين مديحه ها از نوع شعر متعهد هستند زيرا در اين گونه آثار شاعران درستي رسالت رهبران الهي و راه آنان را نشان مي دهند و مي كوشند با استفاده از زبان شعر، حقيقت ها را آشكار و به فرهنگ جامعه منتقل سازند.

شاعران بزرگ و متعهد شيعه همواره خطر بزرگي براي حكومت هاي فاسد و حاكمان غاصب بودند؛ زيرا آنان با زبان شعر به مدح خاندان اهل بيت مي پرداختند و صفت ها و شرطهاي لازم براي يك حاكم ديني و سياسي را يادآوري و با مقايسه آنها با ديگر زمامداران دلها را با حقيقت ايشان آشنا مي كردند اما مقصود از شعر شعري است كه به دفاع از آرمان هاي تشيع و روشنگري درباره آن مي پردازد؛ خواه گوينده آن بر مذهب شيعه باشد و خواه بر مذهب ديگر(3).

اين پژوهش به دنبال آن است كه مضامين و ساختارهاي شعر شيعي را در دوره اندلس بررسي و تحليل كند تاكنون به جز آنچه كه در كتابهاي صبح الاعشي قلقشندي، دايره المعارف اسلامي شيعي، تاليف حسن امين و ادب الطف نوشته سيد جواد شبّر كه به معرفي تني چند از شاعران اندلس و نمونه هايي از آنها پرداخته شده است، پژوهشي جامع و دقيق درباره آن انجام نشده است.

اهميت و ارزش اين تحقيق در آن است كه با توجه به جايگاه اهل بيت در بين مسلمانان و ادبيات عرب و نيز با توجه به دوري قلمرو اندلس از محيط هاي عربي تاكنون به طور دقيق به اين موضوع پرداخته نشده است. از اين روي، بررسي اين موضوع در شعر اندلس مي تواند جاي خالي اين پژوهش را در ادبيات عرب پر كند. البته دسترسي نداشتن به برخي منابع، به ويژه ديوان شاعران اندلس از دشواري هاي اين پژوهش بوده است. بنابراين بررسي اين موضوع در شعر شاعران برجسته عصر اندلس با محوريت ادبيات شيعي مي تواند پژوهشي جامع در اين زمينه باشد.

مروري بر تاريخچه سياسي اندلس

قديمي ترين نام اندلس «ايبريا» است؛ منسوب به ايبريان قديمي ترين قبيله اي كه در آنجا ساكن شدند.(4) بعد از مدتي اين واژه به اسپانيا تغيير يافت.(5) هنگامي كه روميان در قرن دوم ميلادي بر آن تسلط يافتند واژه اسپانيا را از فينيقيها- كه به اين جزيره «شاطي الارانب» (6) مي گفتند- دريافت كردند. سپس در آغاز سده پنجم ميلادي افرادي به نام «واندال ها» كه قبيله اي از مردم ژرمن بودند، پس از تجزيه امپراطوري روم غربي، چندي اسپانيا سكنا گزيدند و عربها بعدها اين واژه را اندلس ناميدند.(7)

اندلس، امروزه بزرگترين استان اسپانيا به شمار مي آيد و از نظر تقسيم هاي كشوري شامل هشت شهرستان المريه، قادش، قرطبه، غرناطه، ولبه، جيان، مالقه واشبيليه است.

اين سرزمين همانند ساير نواحي تحت نفوذ اسلام از قرنهاي نخستين مورد توجه قرار گرفت و سرانجام در پايان قرن اول هجري(92ق) اسلام وارد اندلس شد.(8) با تصرف اندلس توسط مسلمانان شيعيان نيز به اين سرزمين هجرت كردند اما حوزه شيعه اندلس هنگامي تشكيل شد كه دولت شيعه فاطمي در مصر به قدرت رسيد و علماي شيعه براي انتشار مكتب اهل بيت به اندلس رفت و آمد مي كردند.

فتح اندلس، در تاريخ اسلام و مسلمانان اهميت ويژه اي دارد. در سال (91ق) طريف بن مالك با چهارصد پياده و صد سواركار از تنگه جبل الطارق عبور كرد،(9) اما اين هجوم مقاومت چنداني نداشت و با غنيمت هاي بسياري بازگشتند.(10) به دنبال اين پيروزي موسي بن نصير (11) لشكر بزرگي كه بيشتر آنها از قوم «بربر» بودند به فرماندهي طارق بن زياد به اسپانيا فرستاد.(12) او در سال(92ق) نزديك آن كوه بزرگ- جبل الطارق- رسيد و با سپاه «الذريق» در ساحل درياچه «كاندا» رو در رو شد و با هم مبارزه كردند و پيروزي را از آن خود كرد.(13) با به دست آوردن اين موفقيت پيشروي مسلمانان به اندلس آسانتر شد. طارق با سپاه خود به سوي «طليطله» شتافت و بر شهرهاي مهم آنجا غلبه كرد.(14) اين گونه بود كه طارق بن زياد در طي چند ماه بخش هاي گسترده اي از اسپانيا را به تصرف خود در آورد و به اين ترتيب اندلس بخشي از امپراطوري آفريقا شد.

دولتهاي شيعي در اندلس

الف) دولت ادريسيان: براي اولين بار شيعيان عرب توانستند در شمال آفريقا دولتي شيعي تاسيس كنند اين دولت از آنجا پديد آمد كه ادريس از فرزندان «حسن المثني» از فرزندان علي بن ابيطالب توانست خود را از قربانگاه حجاز يا واقعه طف نجات دهد، و خويش را به آفريقاي شمالي برساند و در آنجا سرزمين مستقلي تشكيل دهد.(15) در آنجا اولين دولت شيعي در تاريخ اسلامي تاسيس شد.

اين مهم در سال 172ق به وقوع پيوست.

گفتني است حكومت و حركت ادريسيان يك حركت عربي خالص نبود؛ اين دولت تركيبي از عربها و بربرها بود؛(16) زيرا نژاد بربر در حقيقت قسمتهايي از پيكر جامعه مغرب را تشكيل مي داد و در آغاز امر بربرها بنياد حركت ادريسيان را بنا نهادند با اين حال مي توان دولت ادريسيان را يك دولت عربي ناميد زيرا رهبري اين حركت به وسيله عربها انجام گرفت دربار اين دولت جايگاه شاعراني بوده است كه گرايش شيعي داشتند از جمله آنها مي توان به احمد بن دارج القسطلي اشاره كرد.

ب) دولت بني حمود: با فروپاشي خلافت اموي و بي نتيجه ماندن تلاشها براي بازگشت آن زمينه براي تبليغات شيعي-كه از ديرباز دراندلس وجود داشت- فراهم گرديد. در اين زمان علويان با استفاده از فرصت هاي مناسب موفق به تشكيل دولتي شيعيي شدند كه دراندلسي به نام آن خطيبه خوانده مي شد. اين دولت حمودي نام داشت و در حدود نيم قرن (407-447ق) بر آنجا حكومت كرد. حمودي ها از نظر خاندان منسوب به «ادريس بن حسن علوي»(17) بودند- چنان كه گذشت- كه در سال(172ق،788م) دولتي علوي را در غرب اسلامي پديد آورد. طبيعي است كه در سايه حمايت سلطان حمودي فرهنگ شيعي در اندلس رو به شكوفايي نهاد.(18)

ج) دولت فاطميان: دومين دولت شيعي عربي دولت فاطميان مي باشد. اين دولت از جمله بزرگترين دولتهاي شيعي در تاريخ است. دولت فاطميان اولين دولتي بود كه به انديشه هاي علمي و ديني اهميت فراواني مي داد آنها پيش از آنكه به ساختن كاخ هاي خود بپردازند، دانشگاهي براي مسلمانان درست كردند.

به اين ترتيب دولت فاطميان اولين دانشگاه بزرگ اسلامي را به نام« الازهر» در اسلام برپا داشت.

د) دولت بني عمار: اين دولت يكي ديگر از دولتهاي شيعي عربي است كه در نيمه دوم قرن پنجم هجري توانست بخشهاي كوچكي از اندلس را تصرف كند از اين روي عظمت دولت فاطميان و امكانات آن را نداشت اما كتابخانه بني عمار در پايتخت مملكتشان، طرابلس، بيش از يك ميليون كتاب داشت در اين دولت نهضت علمي و فكري مهمي در طرابلس شكل گرفت كه دانشمندان و دانشجويان را از هر جاي دنيا به اين سرزمين جذب كرد تا آنجا كه دانشمند بزرگ اندلسي احمد بن طليطلي(19) از اندلس به اين سرزمين روي آورد و بني عمار سرپرستي و اداره كتابخانه بزرگ خود را به او واگذار كرد.

مقدمات تشيع اندلس

اندلس از همان آغاز فتح به وسيله مسلمانان گرايشي اموي داشت به همين دليل حركت سياسي- ديني تشيع در آنجا ضعيف بوده است.(20) عبدالرحمن در طول حكومت خود (172-138ق/788-756م) به فرو نشاندن شورشهايي مشغول بود كه عليه وي انجام مي شد او به ويژه هرنوع دعوت هاشمي اعم از علوي يا عباسي را با قدرت تمام مورد حمله قرار دمي داد با همه اين فشارها دو مركز براي رشد و گسترش پابرجا بود كه كانون شورش بر ضد امويان تلقي شده است: نخست در ميان خاندانهاي عربي كه به اندلس مي آمدند و از پيش اعتقاد به حمايت از آل علي(ع) داشتند اين گرايش به صورت موروثي باقي مانده بود. نخستين قيام عربي كه با علويان ارتباط داشت قيام عبدالله بن سعيد بن عماربن ياسر(21) است. عمار جد او از خالصترين اصحاب امام علي(ع) بود كه فداكاريهاي فراواني در حمايت از ايشان داشته است عمار درصفين به دست امويان به شهادت رسيد نبايد ارتباط عميق ميان گرايشهاي حزبي و قبيله اي را كه به صورت موروثي منتقل مي شود در اين مقطع از زندگي مسلمانان فراموش كنيم. به همين دليل عبدالله بن سعيد از دشمنان حزب اموي در اندلس بود.

دومين مركز تشيع كه مهمتر از ديگر مراكز بود قبايل بربر بودند تشيع از آغاز پيدايش خود رنگ ضد عصبيت به خود گرفت و همان گونه كه در شرق موالي ايراني را به سوي خود جذب كرد در غرب نيز موالي بربر را به سوي خود كشاند بدين ترتيب شمال آفريقا سرزمين مناسبي براي تبليغات شيعي گرديد نخستين نفوذ تشيع در اندلس در ميان بربرهايي بود كه در فتوحات با اعراب مشاركت داشتند و شاهد انحصار طلبي عربها در گرفتن غنيمت و نتيجه هاي فتوحات بودند. بنابراين مي توان گفت پژواك تشيع براي اولين بار در اندلس در بين قبايل بربر شكل گرفت و مناطقي كه آنها در آنجا سكنا گزيدند ميداني مناسب براي انقلاب هاي شيعي در اندلس بوده است.

اشعار شيعي در اندلس

تشيع در مشرق از مهم ترين عواملي است كه ادب عربي را پروراند و به روش هاي گوناگون آن را ياري كرد همان طور كه تشيع نخستين مذهب ديني- سياسي اسلام است، ادب شيعي نيز نخستين ادب سياسي مي باشد كه شاعران شيعي با استفاده از آن در برابر مخالفان به احتجاج پرداخته و از نظريه امامت دفاع كرده اند ادب شيعي در اين دوره از جهت درستي عاطفه و نيز نيرومندي شعور ديني ادبياتي ممتاز است به همين سبب مديحه سرايي شاعران شيعه در مقايسه با نوع مشابه آن به دليل داشتن شور و اخلاص متمايز مي باشد و اين درست همان چيزي بود كه مديحه سرايي در شعر عربي به آن نيازمند بوده است. (22) اما در اندلس برپايي دعوت علوي در اين زمان همزمان با دوره اي است كه هر اميري از طوايف مي كوشيد تا اديبان بيشتري را در اطراف خود گرد آورد.

با وجود آنكه علي بن حمود،(23) نخستين خليفه زبان عربي را به سختي مي فهميد به مديحه ها گوش مي سپرد و پاداش مي داد.(24)

با آغاز دوره چهارم كه دوره فرو پاشي دولت موحدين و از بين رفتن بيشتر شهرهاي اندلس و مهاجرت مردمان آنهاست دو گرايش ديني در قرن ششم شدت مي گيرد: نخست تصوف در ميان مردم و دوم توسل به رسول(ص) در ميان خواص كه همراه با سرودن قصيده هايي درباره روضه شريف نبوي و گريه بر اهل بيت(ع) به ويژه امام حسين بوده است در اين دوره شاعران درشعرهاي خود از تشيع و اهل بيت سخن به ميان آوردند. آنها از سختي ها و مصيبتهايي كه بر خاندان پاك پيامبر وارد شده بود به درد آمده بودند و از جان و دل چكامه هاي زيبايي درباره آنها سرودند. از اين روي مدح نبوي و رثاي اهل بيت در اين زمينه رو به فزوني گذاشت مسلمانان اندلس همواره اهل بيت را دوست داشته عشق و دوستي خود را به ايشان ابراز داشتند. به طور كلي مي توان آنان را به سه دسته تقسيم كرد:

1. گروهي كه آشكار با اهل بيت(ع) به دشمني مي پرداختند. مشهورترين نمايندگان اين گروه عبارتند از: ابوبكر بن عربي و ابن عبدربه صاحب عقد الفريد و ابن حزم اندلسي صاحب المحلي. عزالدين عمر موسي محقق كتاب دررالسمط في خبر السبط در مقدمه اين كتاب مي نويسد: « خليفه الناصر المستنصر تنها به قتل و تعقيب شيعيان نمي پرداخت بلكه سعي مي كرد اركان دولت فاطمي را در افريقا با تحريك مخالفان و خوارج اباضيه مثل ابوزيد مخلد بن كيداد تحريك كند». در پرتو همين سياست مي توان علت لعن فرمانروايان شيعه در مساجد اندلسي را فهميد. ابن عبد ربه، در ارجوزه، خلافت علي را ناديده انگاشت و معاويه را چهارمين خليفه برشمرد. گفته مي شود اين قصيده به دربار المعز الفاطمي رسيده و شاعري به نام الايدي التونسي با آن به معارضه پرداخته است. محافظه كاران اهل سنت گاه در سياستهايشان به شيعه مي تاختند اما هرگز خلافت امام علي(ع) را ناديده نمي گرفتند. منذر البلوطي، قاضي قرطبه، سخت بر ابن عبدربه و ارجوزه تاخته است و حتي ابن حزم كه از طرفداران بني اميه بود اعتقاد به امامت عبدالله بن زبير و شهادت امام حسين را از بزرگترين مصيبتهاي اسلام مي داند.(25)

2. اهل سنتي كه ايشان را دوست مي داشتند. اين گروه از مسلمانان اهل سنت، معمولاً محبت خويش را به اهل بيت(ع) اعلام مي كردند؛ اما بين شيعه و دوستي اهل بيت تفاوت قائل مي شوند و آن دو را ملازم همديگر نمي دانند بسياري از ايشان ارادت خود را به اهل بيت(ع) ابراز داشته و در سروده هايشان بر امام حسين(ع) گريسته اند. عزالدين عمر موسي در مقدمه كتاب دررالسمط في خبر السبط به اين موضوع اشاره كرده است.

3. شيعياني كه حامي و دوستدار آنان بودند. آنها شيعيان اندلسي هستند كه بخش اندكي از جمعيت اندلس را به خود اختصاص داده بودند؛ زيرا شرايط سياسي، مذهبي و اجتماعي كه غالباً در دست اموي ها بود، اجازه گسترش تشيع را در آن منطقه نمي داد؛ جز در روزگار برخي از دولتهايي كه گرايش شيعي داشتند. عزالدين عمر موسي در اين باره چنين مي نويسد: «و در روزگار دولت بني حمود، شرايط براي گسترش ادبيات شيعه فراهم شد؛ زيرا بني حمود از علوي ها بوده و قدرت را ازاموي ها گرفته بودند...». همچنين عقيده دارد شاعراني مانند: ابن دراج، عباده بن ماء السماء، ابن مقانا كه علي بن حمود و ادريس بن يحيي را مدح كردند ممدوحان خويش را صفاتي همچون ابن رسول هاشمي، طالبي با فاطمي مدح كرده اند و برخي از ايشان مانند ابن الحناط دوستي خود را درباره خاندان پيامبر آشكارا بيان مي داشتند:

ان كان حبُّ آل محمّد

ذنبا فانّي است منه اتوب(27)

- اگر دوستي و عشق خاندان محمد(ص) گناه است(كه گناه نيست) پس من از آن توبه نمي كنم.

شاعران برجسته شيعي در اندلس

در اينجا به معرفي شاعران برجسته شيعي اندلس مي پردازيم:

الف) ابوالبحر صفوان بن ادريس التجيبي المريسي:(28) او يكي از شاعران برجسته شيعي قرن 6 هجري در اندلس است كه به مرثيه سرايي امام حسين(ع) شهرت دارد. او در مرسيه متولد شد و در همان جا نيز وفات يافت. كتاب زادالمسافر كه در مورد اشعر اندلسي مي باشد از اوست. همچنين بداهه المتحفز و عجاله المستوفر مجموعه شعر و نثر اوست كه در دو جلد به چاپ رسيده است.(29)

قصيده مشهور زير از اوست:

سلام كازهار الربي يتنسّم(30)

علي منزل منع الهدي يتعلّم

علي مصرع للفاطميين غيبت

لاوجههم فيه بدور وانجم

علي مشهد لوكنت حاضره اهله

لعاينت اعضاء النبي تقسّم

علي كربلا لا اخلف الغيه كربلا

و لا فان الدمع اندي و اكرم(31)

- سلامي همچون شكوفه هايي كه بر بلنداي تپه ها نفس مي كشند. بر منزلي كه هدايت از آن آموخته مي شود.

- بر قتلگاه فاطميان كه از چهره هاي آنها ماه ها و ستارگان درخشاني پنهان شده است.

- بر صحنه اي كه اگر تو بر خاندانش حضور داشتي اعضاي پيكر پيامبر را مي ديدي كه از هم جدا مي شدند.

- بر كربلا كه باران در بارش بر آن كوتاهي نكند و گر نه اشك ها بر آن بخشنده تر هستند(آن را سيراب مي كند).

اين شاعر شيعي بر اين باور بود كه مصيبت امام حسين (ع) آن قدر سوزناك است كه آدم و عالم به خاطر ستم هايي كه بر او شده است نالان و گريان اند. او يثرب، مكه، زمزم، صفا و روضه نبوي را در غم حسين(ع) شريك مي داند؛ به گونه اي كه نزديك است از شدت حزن و اندوه شكاف بردارند:

مصارع(32) ضجّت يثرب لمصابها

وناح عليهن الحطيم و زمزم

ومكه والاستار و الركن و الصفا

و موقف جمع و المقام المعظّم

و روضه مولانا النّبي محمّد

تبدّي عليها الشّكل يوم تخرّم(34)

و منبره العلّوي و الجذاع(33) اعولا

عليهم عويلا بالضمائر يفهم(35)

- قتلگاهي است كه يثرب به خاطر مصيبتهايش ضجه سر مي دهد و ديوار كعبه و زمزم بر آنها نوحه سر مي دهند.

- مكه و پرده ها و ركن و صفا و محل جمع شدن آنها و آن مقام و جايگاه بزرگ بر او نوحه سر مي دهند.

- قبر مولايمان پيامبر حضرت محمد(ص) از آن روز دچار تغيير و دگرگوني و شكاف شده است.

- و منبر علوي اش و قبيله الجزاء با حرفهاي نامفهوم بر آنها ناله سر مي دهند.

در ادامه همين قصيده به مادرش حضرت زهرا(ع) اشاره مي كند كه به سمت خاك كربلا مي آيد؛ در حالي كه پدرش را صدا مي زند و اشك بر گونه هايش جاري است:

واقبلت الزّهرا قدّس تربها

تنادي اباها و المدامع تسجم(36)

- حضرت زهرا (ع) كه تربتش پاك باد آمد در حالي كه پدرش را صدا مي زد و اشكها را در چشمانش ريزان است.

اين شاعر اندلسي شهادت مظلومانه امام حسن(ع) را به ياد مي آورد كه دشمنان او را با جامي از زهر شهيد كردند در حالي كه از كرده خويش اظهار پشيماني ننمودند:

سقوا حسناً بالسّمّ كاساً رويه

ولم يقرعوا سناً و لم يتندّموا

- به امام حسن(ع) كاسه سم را نوشاندند در حالي كه نه دندان خود را گاز گرفتند و نه پشيمان شدند.

ب) احمد بن عبدالله بن احمد بن غالب بن زيدون الاندلسي:(37) وي در قرطبه متولد شد. از اوان زندگي به تحصيل پرداخت وي فرهنگ و دانش وسيع خود را مرهون دوره درخشاني است كه در آن مي زيست يكي از مهمترين حوادث زندگي او عشق به ولاده بود كه در شعر خويش از او الهام مي گرفت. او مجموعه رسائلي دارد كه مشهورترين آنها رساله «استعطافيه» است.(38) وي شاعري مشهور و از خواص معتضد امير، صاحب اشبيليه به شمار مي آيد او ابن زياد را به سبب قتل امام حسين(ع) مورد هجو و نكوهش قرار مي دهد همچنين فرشته امين را به خاطر خون شهيد سرزمين طف كه از خاندان مصطفي ريخته شده بود گريان به تصوير مي كشد:

واردت ابن زياد بالحسين فلم

بيوء بشسع له قد طاح او ظفر(39)

لواسبلت ذمعه الرّوح الامين علي

دم بطّف لال المصطفي هدر(40)

- اي ابن زياد! تو قصد كشتن حسين كردي؛ حال آنكه حسين به سرزمين تنگي (كربلا) وارد نشده بود كه كشته شود يا پيروز شود(اصلاً براي جنگ نيامده بود).

- و فرشته امين اشكش را به خاطر خوني كه از خاندان مصطفي در زمين كربلا ريخته شده ريزان كرده است.

ج) ناهض الوادي الاندلسي: از شاعران مشهور قرن 6 هجري در اين دوره به شمار مي آيد. اين شاعر اندلسي قصيده اي در رثاي سالار شهيدان دارد كه در وزن كامل سروده شده است. وي بر حسين مي گريد و شعرش را با پرسش پر احساس رمانتيكي از كبوتري نالان آغاز مي كند. سپس دوباره خود را به تصوير مي كشد كه بر كشته سرزمين طف و نوه پيامبر مي گريد و با نكوهش قومي كه او را غلتان به خون رها كردند در حالي كه بدنش پاره پاره گشته بود آه و افسوس مي خورد:

آيه(41) حمامه خبّريني انّني

ابكي الحسين وانت ماابكاك؟

ابكي قتيل الطّف فرع نبينا

اكرم بفرع للنبوه زاكي

ويل لقوم غادروه مضّرجا(42)

بدمامه نضوا صريع شكاك(43)

- اي كبوتر به من خبر برسان كه من بر حسين گريه كنم تو چرا بر او اشك ماتم نمي ريزي؟

- بركشته دشت كربلا شاخه پيامبر مي گريم. چه گرامي است آن شاخه پاك نبوت!

- واي بر قومي كه حسين را آغشته به خون رها كردند در حالي كه نحيف و لاغر گشته و بدنش پاره پاره بر زمين افتاده بود.

د) احمد بن يعيش بن شكيل الصوفي (ابن شكيل)، (605ف-1208م): از شاعران صوفي مسلك اندلس و اهل شريش است.(44) وي در قصيده زير اشك ريزان بر گونه هايش را به تصوير مي كشد؛ زيرا سر فرزند بهترين مردم را در كوچه و بازار گرداندند و افرادي اين عمل زشت را مرتكب شدند كه پدر و مادرشان نامعلوم است و پيوسته ملعون اند. آنها جام مرگ را در بامدادان و شبانگاهان به خاندان پيامبر(ص) نوشاندند. وي در پايان قصيده اش بر بدن چاك چاك و به خون آغشته شهيد كربلا درود و سلام مي فرستد:

طافوا براس ابن خير النّاس كلّهم

بئس الطّواف و نعم الرّاس و الرّوح

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |